شب آخر یه مزه ی دیگه داشت......وقتی همه با هم یک صدا خدا رو قسم میدادن....وقتی صدات لابه لای صدای بقیه گم میشد و حس می کردی همه باهم مثه یه گروه سرود داریم سجده به در گاه الهی بر میاریم و..... این شب آخر یه مزه دیگه داشت وقتی میدیدی هر کی تو حال خودشه و تقریبا از زمین و مادیت جدا این شب آخر یه مزه ی دیگه داشت....وقتی حس میکردی داره یکی گوش میده ...می نویسه.....و می خواد جواب بده این شب آخری یه مزه ی دیگه داشت ...وقتی.... قبول باشه.... پ.ن 1) هعی.... پ.ن 2)...
نوشته شده در یکشنبه 91/5/22ساعت
4:8 عصر توسط .:...㋡zoha㋡...:. نظرات ( ) |
Design By : Pichak |